در پاکتی درگشوده
برایت مشتی سلام و بوسه فرستادم
با اندکی هوای نیالوده
و چن قطعه عکس نان برای تبرک
که پشتشان نوشته ام
آیا دوباره می بینمت ؟
آیا هنوز
وقتی که می دوم
دلت هوای شانه های مرا دارد ؟
آیا هنوز بر این عقیده ای که
دو دو تا مساوی چار است ؟
و هیچ قصد توبه نداری ؟
ناچارم برایت دعا کنم
از فرط عشق بمیری
سلام روشنک عزیز
چقدر خوشحال شدم این وبلاگو دیدم از سبک نگارشت
خیلی خوشم اومد سعی می کنم بازم این جا بیام
موفق باشی
سلام دوست عزیز
خوبی ؟
وبلاگ جالبی دست و پا کردی ... واقعا خیلی قشنگه و به دلم نشست... همین جوری ادامه بده...
موفق باشی
راستی اگر خاصتی یه سری هم به من بزن و حتما در نظر سنجی شرکت کن.
بای