پروانه ای در دفتر خاطرات

من سکوت کردم کسی نپرسید چرا؟میدانم زمان فریاد چند ثانیه دیگر است...

پروانه ای در دفتر خاطرات

من سکوت کردم کسی نپرسید چرا؟میدانم زمان فریاد چند ثانیه دیگر است...

به یادت...

 

تو با یک جرعه از دریای یادت

میان باغ قلبم جا گرفتی

تو با یک انعکاس نقره ای رنگ

تو چون یک هدیه فیروزه ای

رنگ مرا بر قایق رویا نشاندی

و با یک لطف یک لبخند ساده

مرا به سرزمین عشق خواند ی

تو دیار میان قلب ها را

به رسم آسمانی ها شکستی

چون حسی غریب و واژه های سرخ

میان دفتر روحم نشستی

 تو دریای ترین ترسیم یک موج

تو تنها جاده دل تا خدایی

تو مثل شوق یک کودک لطیفی

تو مثل عطر یک گلدان رهایی

تو مثل نغمه موزون باران

به روی اطلسی ها نازنینی

و تا وقتی روحم مال اینجاست

به روی صفحه دل می نشینی

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد