پروانه ای در دفتر خاطرات

من سکوت کردم کسی نپرسید چرا؟میدانم زمان فریاد چند ثانیه دیگر است...

پروانه ای در دفتر خاطرات

من سکوت کردم کسی نپرسید چرا؟میدانم زمان فریاد چند ثانیه دیگر است...

خواب تو...

پس از توفان
پس از تندر
 پس از باران
 سرشک سبز برگ از شاخه های جنگل خاموش
 می افتاد
نه بید از باد نه برگ از برگ می جنبید
شکاف ابرها راهی به نور می دادند
دوباره راه را بر ماه می بستند
و من همچون نسیمی از فراز شاخه ها پرواز می کردم
تو را می خواستم خوب ای خوبی
به دیدار تو من می آمدم با شوق با شادی
تو را می بینم ای گیسو پریشان در غبار یاد
تو با من مهربانتر از منی یا من ؟
تو با من مهربانی می کنی
پس از توفان پس از تندر پس از باران

گل آرامش

 آوازی به رنگ چشمهای روشنت دارد
 نسیمی کز فراز باغ می آید
 چه خوش بوی تنت دارد

.........
من اینک در خیال خویش خواب خوب می بینم
 تو می آیی و از باغ تنت صد بوسه می چینم

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد