پروانه ای در دفتر خاطرات

من سکوت کردم کسی نپرسید چرا؟میدانم زمان فریاد چند ثانیه دیگر است...

پروانه ای در دفتر خاطرات

من سکوت کردم کسی نپرسید چرا؟میدانم زمان فریاد چند ثانیه دیگر است...


شب ندارد سر خواب
می دود در رگ باغ
باد، با آتش تیزابش، فریادکشان
پنجه می ساید بر شیشه ی در
شاخ یک پیچک خشک
از هراسی که زجایش نرباید توفان
من ندارم سر یأس
با امیدی که مرا حوصله داد
باد بگذار بپیچد با شب
بید بگذار برقصد با باد
گل کو می آید
گل کو می آید خنده به لب
گل کو می آید، می دانم،
با همه خیزگی باد
کی می اندازد
پنجه در دامانش
روی باریکه ی راه ویران
گل کو می آید
با همه دشمنی این شب سرد
که خط بیخود این جاده را
می کند زیر عبایش پنهان
شب ندارد سر خواب
شاخ مأیوس یکی پیچک خشک
پنجه بر شیشه ی در می ساید
من ندارم سر یأس
زیر بی حوصلگی های شب، از راه دور
ضرب آهسته ای پاهای کسی می آید

نظرات 2 + ارسال نظر
صدر پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:42 ب.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام!
ساده و روان!
آرام و بی ادعا!
موفق باشی
صدر

سلام ...از این که به منم سر زدین ممنون
موفق باشین

محمدومرضیه پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:01 ب.ظ http://msky22.blogsky.com

سلام...امیدواریم که این فاصله های بین شما زودتر از بین بره...ما هم از هم دوریم و منتظر تموم شدن این فاصله ها هستیم........
به امید روزی که همه با هم باشیم........

ممنونم ...منم امیدوارم همه این فاصله ها یه روز تبدیل به یه پل بشه واسه پیوند دلا...شاد باشین وبرفرار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد